سفارش تبلیغ
صبا ویژن

اطلاعات علمی و ارتباطات جهانی

نظر

یک شبی مجنون نمازش را شکست


 بی وضو در کوچه لیلا نشست


گفت یار رب از چه رو خوارم کرده ای ؟


  بر صلیب عشق دارم کرده ای.


خسته ام زین عشق، دل خونم مکن


 من که مجنونم ، تو مجنونم مکن


مرد این بازیچه دیگر نیستم


این تو و لیلای تو ، من نیستم


گفت دیوانه لیلای تو منم


در رگ پنهان و پیدایت منم


سال ها با جور لیلا ساختی


من کنارت بودم و نشناختی